شبان شب ستیز
شعر زیر در قالب نوعی مستزاد سروده شده است و در سال1359 در پنجمین شماره نشریه قلم
از انتشارات کانون فعالیت های اسلامی توحید بزمان ایرانشهر به چاپ رسیده است:
میر ایلک،شبان شب ستیز
@@@@@@@@@@@@@@@@
آن شب ظلمانی سرد و خموش
این ندا آمـــــــد به گوش:
آب و آیینـــــه همه زنگاری است
مردمان! کو عقل و هوش؟
میر ایلک آن شبان شب ستیز
نی به کف، خرقه به دوش
در هجوم فتنه ها پرواز کـــــرد
طرفه جامی کرده نوش
ایل او در زیر شن های هـــوس
بی تحرک، بی خـــروش
بر ره دزد و حــــرامی خفته اند
در مسیر مــــار و موش
آه! اگر یک لحظه از حق دم زنند
خون سرد آید به جــــوش
مانده بر جا از شبان لحظه ها
یک نگـــین پــــر نقــــوش
در کنارش رقعه ای از جنس نور
اصــــل پیغام ســــروش:
پیش چشم آسمان آیینه باش!
جامـــه ی ایمان بپــوش!